16 June 2005

روزي كه من كودك بودم دنيا كوچك بود مهربان بود
آنقدر بزرگ نشده بودم كه معناي كلمات را احساس كردم و آنقدر كوچك بودم كه از ته دل غمگين شدم آنقدر آرام بودم كه غم من پنهان مان و آنقدر پنهان ماند تا خشمگين شد آنقدر خشمگين كه همه چيز را درهم كوبيد آنقدر محكم كه قلبم شكست
 آنقدر خرد شد كه چشمانم پر از اشك شد آنقدر كه اشكها سرازير شد