06 June 2006

کاش یه بار دیگه می شد من باشم و تو هم باشی

بیاد اون روزی که اومدی بگی
اومدی بگی و دیدی نه من بچه تر از این حرفام
کاش می گفتی
تا من از همه یه ذره باقی مونده نهایت استفاده رو می کردم
تا مجبورت می کردم بری
تا منم بهت می گفتم

انصافا اونجوری رسمش نبود
از من بیشتر بابام خیلی ناراحت شد
دیشب که عکسای روزایی رو که تو هم فراموش کرده بودی می دیدم
تو نگاه بابام یه چیزی دیدم که نمی دونم چه کلمه ای براش بیارم تا بفهمی
تو هم بودی اما سهل انگار
من توقع بزرگی نداشتم
کاش به بابام می گفتی

من اون روز تو چشمای توهم دیدم اما می دونم چی بود
اندوه بود ترس بود
تو صداتم بود

من دلم میخواد برگرده برگردی
کاش بهم می گفتی و به این افسوس لعنتی مجال نمی دادی
فهمیدم اومدی بگی ولی اونقدر خر بودم که بهت نگفتم چی می خوای بگی

آره من اون روز بچه تر از هر حرفی بودم احمق و خر بودم
اما امروز آرزو می کنم کاش همون خری که بودم می موندم

No comments: