22 July 2010

...اگر تنها روی زمین رها شده بودی


هزار جور گل داوودی و تماشایی ، در باغ هی ييا آفتاب ، و مردم به گل گشت ، نمايشگاه گل بود ، گلدانها در غرفه ای از حصير و نی

و جلو غرفه ها باز ، مردم به تماشا می ماندند .. شگفت زده .. انگار نگران خوابی خوش .. من .. تا بخواهی دور ، بدر از آفتاب ، و بيرون از باغ .. و فراتر از تماشا ، به هوايی ديگر
 مي رفتم كه ، تيمور صدا زد .. برگشتم .. يك گل داوودی را نشان داد كه جايزه برده بود .. و من چه سردم شد .. به گل جايزه می دهند ، به نقاش جايزه می دهند، به ميمون هم در باغ وحش اوئه تو ديديم كه جايزه داده اند

زيبا ترين گل ، بهترين نقاشی ، قشنگ ترين ميمون ، و كاری چه ناپسند .. چه در اين گل ديدی ، و در گلهای ديگر نه ؟ با اين همه انبوهی به تماشای اين يك و چه هجومی از هر سو .. و همين هجوم را جای ديگر ديدی .. به دكتر ژيواگو پاسترناك ، به پرده های فوتريه ، به پيكره های تناولی ، و اينان همه بی گناه
به راه افتاديم .. و در آفتاب هی ييا دريچه انديشه باز .. می آيند و مي روند ، خوب و بد می كنند ، برتری مي دهند ، دست رد به سينه مي زنند .. و تو می دانی كه بر اين شعر انگشت نهادن چه شهامتی می خواهد ..  ببين .. اين درخت را مردم به باغشان نشاندند و نگاه ها از درختان ديگر برگرفته شد .. عرعر چه كم از سرو داشت .. و ديده ای كه هر دو در خاكی و هوايی يكسان مي رويند .. و اگر تنها روی زمين رها شده بودی چه مي كردی ؟

ای بسا كه پس از هزاران سال باز هم از باغ بازماندگانت سروی بالا كشيده بود .. و در گلدانشان از اين گل داوودی كه جايزه اش داده اند .. و در قفسه كتابشان دكتر ژيواگو .. و روی سر بخاريشان پيكره ای از تناولی .. از اين بيراهه در آ
                سهراب سپهری
         خاطرات سفر ژاپن 

4 comments:

maral said...

خوشم اومد! موفق باشی! اگه مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن.

Unknown said...

مرسی سولین جون

سکوت said...

سلام دوست عزیز
مثل همیشه که انتخابت برای برگزیدن متن ها و واژه ها عالیه
این بار هم باز با انتخابی عالی دریچه ای نو به دیدگانمون تو این فضای مجازی باز کردی
شادو سلامت باشی دوست عزیز
گل برای گل

Unknown said...

سولین جون دیروز بعد من انگار اومده بودی . خواستم بگم ممنون و مواظب خودت باش