همان هراس عظيمي است كه زندگي مرا پوشانده
من درون آن هميشه به بالا نگاه كردهام
فقط به اميد يك نشانه . نشانه براي آرام بودن
براي عصيان . براي بيباك گشتن و اعتراض
اما هراس معلق همواره يكسان نماند
آنجا را كه من با رنج يافتم ، بسادگي گم كرد
دوباره يافتم و اين بار مرا صدا زد
وقتي برگشتم ، هيچ نبود من ماندم . سراسيمه و مبهوت
من درون آن هميشه به بالا نگاه كردهام
فقط به اميد يك نشانه . نشانه براي آرام بودن
براي عصيان . براي بيباك گشتن و اعتراض
اما هراس معلق همواره يكسان نماند
آنجا را كه من با رنج يافتم ، بسادگي گم كرد
دوباره يافتم و اين بار مرا صدا زد
وقتي برگشتم ، هيچ نبود من ماندم . سراسيمه و مبهوت
فلاكت هرروز نزديك تر ميشود و بزدلي مثل من تنها يك كار بلد است : عادت
هستي ننگين تر خواهد شد . و معنا احمقانه تر
اما غم ، اميد است
اندوه و اندوه
آنقدر بزرگ خواهد شد كه خشم برخيزد . برهم بزند و ويران كند
جايي نخواهد ماند براي هيچ چيز
No comments:
Post a Comment