23 August 2006

آنقدر

روزی من کودک بودم

دنیا کوچک بود
خوشحال بود
مهربان بود
آنقدر بزرگ نشده بودم که معنای نهفته کلمات را احساس کردم
و آنقدر کوچک بودم که از ته دل غمگین شدم
آنقدر آرام بودم که غم من پنهان ماند
و آنقدر پنهان ماند تا خشمگین شد
آنقدر خشمگین که همه چیز را درهم کوبید
آنقدر محکم که قلبم شکست
آنقدر خرد شد که چشمانم پر از اشک شد
آنقدر که اشک ها سرازیر شد

No comments: